روزهای پر شکوه دفاع مقدس که سرشار بود از صفا، صمیمیت و خلوص ملتی که با تمام هستی خویش از دین، خاک، ناموس و آرمان های انقلابشان دفاع می کردند، حقایقی است که باید از پس غبار روزمرگی ها بیرون کشیده شود و...
مطلب زیر خاطره ای است از خانم انسیه شاه حسینی کارگردان نام آشنای سینمای دفاع مقدس:
بدترین لحظات دفاع مقدس، پاتکهای وحشتناک عراق بود که بعد از هر عملیات خودش را به آب و آتش میزد تا حیثیت رفته را پس بگیرد. یکی از آن پاتکها در عملیات کربلای پنج بود که دشمن منطقه را با آتش پرحجمش، جهنم کرده بود. آن روزها من به محورهای عملیاتی سر میزدم و حماسهها و حادثهها را به تصویر میکشیدم. پس از فیلمبرداری میآمدم بازبینی میکردم و میدیدم که چه نکتههای جذاب و قابل توجهی دارد.
وصف عملیات کربلای پنج را همه شنیدهاید. واقعا یکی از حماسههای بزرگ در این عملیات اتفاق افتاده بود. چون در شرایطی بود که کربلای چهار، لو رفته بود و بچهها قتل عام شده بودند و روحیه رزمندهها به شدت پایین آمده بود. تصمیم ارزشمند امام(ره) در آن زمان این بود که گفتند: «به هر شکل و به هر نحوی شده باید از همان محور دوباره حمله کنید و به خط بزنید».
انگار همین دیروز بود ... در یکی از آن پاتکها قرار بود به منطقه بروم. مقدمات سفر را آماده کردم. رفتم از قرارگاه خاتمالانبیاء برگه تردد گرفتم و با وسایل و تجهیزات لازم به سمت محور مربوطه حرکت کردم. در مسیر باید از هفت خوان عبور میکردم و بازرسی و دژبانیهای متعدد را پشت سر میگذاشتم. عبور از خوانهای اولیه خیلی مشکل نبود اما به جایی رسیدم که شکل و شمایلش شبیه یک سنگر کمین بود. وقتی به آنجا نزدیک شدم یک پسربچه بسیجی از مخفیگاه آرام بیرون آمد جلویم ایستاد و پس از دیدن برگه مجوز سری تکان داد و گفت: «نه، نمیشه، نمیتونی بری».